ب آرمان گفتم_آرمان گوشیم کوش؟شماره هلنا رو داری؟
آرمان_آره دارم.گوشی قبلیتو برداشتم برا خودم
من_شماره نوشینو نیماو...داری؟
آرمان_بعله کهدارم
مامان_وای گفتی نوشین برم یه زنگ ب خالت بزنم برا مهمونی فرداشب دعوتشون کنم
من و آرمان باهم یکصدا گفتیم_مهمونی؟؟؟؟؟؟
مامان_آره دیگه ب مناسبت برگشت تو
من_حالا انگار کجابودم!!!!
مامان پاشد رفت زنگ بزنه منم شماره هلنا رو گرفتم از آرمان و بهش زنگ زدم بوق5ام ک خورد برداشت
هلنا_بله؟بفربفرمایین؟
من_سلام توله جونممممم
هلنا با جیغ جیغ_وای سلام آیسان جیگر دلم برات تنگ شده بود
من_منم همینطور جیگر
هلنا_شنیدم که وارد ماجرای پلیسی شدی...
من_وااااااای آوره.راستی هنو مشهدین؟؟؟؟؟؟
هلنا_نه ما هم اومدیم تهران من فقط برا تو اومدم ازت دور نباشم
من_میسی اجی.فردا مامانم مهمونی میخواد بگیره آدرسو اس ام اس میکنم برات تو زودتر بیا مثلا ساعتا4اینا اوکی؟؟کاری نداری باید برم
هلنا_ن آجی برو استراحت کن میام همون ساعت4 بابای
من_خدافظی
آرمان_آجی برو بخواب خسته ای ب مامان میگم غذا خوردی
من_باشه دادا شب بخیر راستی ب مامان بگو یکی ازون چادر qسیاهاشو بهم بده
آرمان_باشه شب ب خیر
و رفتم ک بخوابم.صبح ک بیدار شدم ساعت 7بود ممن باید ساعت 8اونجا بودم.سریع پریدم تو دشوری و مسواک زدم و بعد یه دوش ده دیقه ای گرفتم و اومدم حاضر شدم.یه مانتو سرمه ای تقریبا ساده و شلوار جین سورمه ای با مقنعه بند دار مشکیوشیدم ژژوووون چ جیقملی شدم من!
رفتم بیرون مامان و آرمان صبحانه میخوردن منم نشستم خوردم.چن دیقه بعد آرمان نگاهی ب ساعت گوشیش کردو گفت_پاشو بریم دیر نشه
من_باش.مامان چادرت کو؟
مامان_ایناهاش
و بهم چادرمو داد.کفشای آل استار مشکیمو پوشیدم و رفتیم سوار پورشه قرمز آرمان شدیم.تو راه آرمان گفت_راستی آیسان در موردت با مامان حرف زدم
من_در مورد من؟مهیار منظورته؟
آرمان_آره تازه بهش گفتم مهیارم میاد
من_جدی؟؟؟؟؟؟؟؟آخجونننننننن
و تا رسیدن ب کلانتری حرفی بینمون زده نشد
آرمان ماشینشو بردتو همین که از ماشین پیاده شدیم چشمم ب یه صحنه ای افتاد......
نظرات شما عزیزان: